خطوط موازی

پارت ۱۵

از زبان شدو

یعنی من این بلوبری رو میگیرم باهاش آب پرتقال درست می کنم
_._._._.
نویسنده: بلوبری چه ربطی به پرتقال داره؟؟
شدو: تو یکی خفه شو..هرچی میکشم از گور تو یکی بلند میشه
نویسنده: من برم بهتره
شدو: گم شدو
_._._._._
تیلز: کاپیتان؟معامله چیه؟؟
اسکورج: معامله یعنی .....
یکی میزنم تو مخ نداشته اسکورج
من: آه...من باید با اینا تنها حرف بزنم
سونیک سر تکون میده ولبخند میزنه
سونیک: دخترا بیاید بریم
ماریا: ولی کاپیتان....
سونیک دست ماریا رو میگیره دنبال خودش میکشه
سونیک: شدو ما میریم شما راحت باشید
بعدم رفتن
ایمی: شدوووووووووووو!!!!
من: چته؟؟؟
ایمی: توضیح بده
من: از کجاش بگم
ناکلز: از اول اولش
من: خوب من توی یه روز سرد زمستونی به دنیا اومدم.....
ویسپر: شدو جوجه تیغی باش ... مثل بچه خوب بگو چی شده..

من: خوب من به این بلوبری یه معامله کردم
تیلز : چه معامله ای؟
من: داستان اون الماس افسانه ای رو کسی شنده
تیلز: همون که یه نگهبان اژده ها داره؟؟
من: احسنت
ناکلز: این به ماچه!
من:من با اون بلوبری قرار گذاشتم که کمکش کنم اون الماس رو پیدا کنه در اضاش هر چیزی به من میده
من: من اون الماس رو پیدا می کنم و بلخره به هدفم میرسم بعدشم اون بلوبری رو تبدیل به آب پرتقال
میکنم کسی به کسی چیزی نمیگه عادی رفتار کنید
اسکورج: یعنی باهاشون کنار بیایم؟
من: نه
ایمی: یعنی چی؟؟
تیلز: یعنی باهاشون مخالفت کنیم و اذیتشون کنیم
من : درسته
ویسپر: اون بلوبری اینقدر سادست؟؟
من: احمقه

از زبان سونیک

من: می تونم احساسش کنم که اون سیاه سوخته بهم میگه احمق
رزی: یعنی بهشون اعتماد کنیم؟
تنگل: اونا می خوان از ما سوءاستفاده کنن!
من: آروم دخترا ..... ولی ارزشش رو داره
روژ: سونیک؟
من: بله
روژ: اون الماس واقعی ؟؟
من: معلومه که واقعی
کریم: ولی کاپیتان ...ما سال هاست که دنبالش میگردیم ولی نتونستیم پیداش کنیم
بلیز: نه تنها ما بلکه هزاران نفر نتونستم پیداش کنن
من: بهم اعتماد کنید
ماریا؛ما فقط بهت مدیونیم

از زبان ماریا

فقط بهش مدیونیم همین ...ولی چرا ....من ...نه ما میتونستم...سال ها پیش ولش کنیم ..
ولی چرا این جایم...؟
یه نفس عمیق میکشم
من:هر چی تو بگی کاپیتان
سونیک: اوکی
رزی: میشه سرشون رو بعدا کرد زیز آب مخصوصا اون سبزک
سونیک: حله



ادامه دارد



ببخشید خیلی دیر شد

ببخشید که کوتاه

ببخشید که بد شد🥺🥺🥺😭😭

دیدن بعضی از روز ها خیلی ناراحتید دوست داری فقط گریه کنی
الان من رو این مود هستم ....




راستی یادم رفت بگم اون یکی داستانم( چشم هایی شبیه زمرد) از توی گوشیم پاک شده....
دیگه نمی تونم ادامش رو بزارم
ولی جاش یه داستان دیگه دارم ...یکی نه ...یه هفت وهشت تای دارم
دیدگاه ها (۶)

چشم هایی شبیه زمرد

خطوط موازی

چشم هایی شبیه زمرد

خطوط موازی

تحت تعقیب

ستارگان جادویی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط